ابن سینا و گذر زهره
ابن سینا را باید در این دوران پرستاره، ستارهای پرفروغ دانست؛ مردی که دانش وسیع او از ریاضیات، نجوم، پزشکی و فلسفه باعث نوآوریهای فراوانی شد و مرزهای جدیدی در دانش آن زمان به وجود آورد. کتابهای ماندگار او در زمینههای مختلف، نشانهای از گستردگی موضوعات مورد علاقه او را نشان میدهند و دقت نظرش در هریک از شاخههایی که به آن پا گذاشته است. با وجود گستردگی حوزههای علمی مورد علاقه او که او را به یکی از برجستهترین چهرههای جامع علمی تاریخ بدل کرده است بسیاری نام او را مترادف با فلسفه و پزشکی میدانند و کمتر پیش میآید که دیگر حوزههای فعالیتهای او مورد توجه جدی قرار گرفته باشد.
ابوعلی سینا، دانشمندی جامع بوده که در حوزههای مختلفی از علوم دارای رساله و نظر است. نظریات فلسفی او که تاکنون هم مورد توجه جدی قرار دارد و شارحان، طرفداران و نقادان بسیاری درباره آرای او نظر دادهاند، در کنار فعالیتهای پزشکی ابن سینا که در تاریخ طب، جایگاه ویژه و معتبری برای او به وجود آورده، باعث شده است بیشتر مردم، او را به تخصص در این حوزهها بشناسند؛ در حالی که نظرات و فعالیتهای او در بسیاری از رشتههای دیگر نیز شاید به همان اندازه مهم باشد، یکی از حوزههایی که ابن سینا در آن فعالیت و مطالعات جدی داشته است، حوزه ستارهشناسی بود.
او یکی از نخستین افرادی است که در طبقهبندی رایجی که در زمینه علوم مختلف وجود داشت، دست برد. در یکی از این طبقهبندیهای رایج دانش ستارهشناسی شامل رشتهها یا بحثهایی چون هیات، تقویم و طالعبینی در کنار یکدیگر میشدند.
باید توجه کرد؛ در آن دوران، اختربینی فعالیتی جدی با سنتی طولانی به شمار میرفت که بههرحال، منجمان خود را در برابر آن نیز پاسخگو میدانستند فراموش نکنید که این موضوع مربوط به حدود 1000 سال پیش است و قرار داشتن طالعبینی در زمینههای علمی موضوع عجیبی نیست واگر کاری قرار باشد عجیب به نظر برسد خارج کردن طالعبینی از زمره علوم دقیق و شاخههای محاسباتی نجوم نظیر هیات و تقویم است و این کار مهمی بود که ابنسینا در تقسیمبندی خود از علوم انجام داد و طالعبینی را از دیگر شاخههای عقلی نجوم خارج کرد.
بحثها و شرحهای معروفی نیز از توضیح و تفسیر پدیدههای نجومی در کارهای ابنسینا به چشم میخورد که یکی از مهمترین آنها به پدیدهای بسیار نادر بازمیگردد یعنی گذر زهره.
2 سیاره عطارد و زهره در مدارهایی به دور خورشید در حال چرخش هستند که نسبت به مدار زمین به خورشید نزدیکترند، اما صفحه مداری که این سیارات به دور خورشید در حال چرخشاند با صفحه مداری که زمین به دور خورشید در حال چرخش است، دارای اختلاف زاویه اندکی است. در مورد سیاره زهره این زاویه در حدود 4/3 درجه است. اگر این زاویه وجود نداشت، هربار که سیاره زهره به مقارنه سفلی (موقعیتی که خورشید و سیاره زمین به ترتیب ذکر شده در یک جهت قرار گرفته باشند) میرسید، سیاره از دید ما ناظران زمینی از مقابل قرص خورشید عبور میکرد. اما این اتفاق نمیافتد و همان زاویه اندک بین صفحات مداری 2 سیاره باعث میشود هربار زهره اندکی بالاتر یا پایینتر از مقابل قرص خورشید عبور میکند و تنها در مواقعی خاص پیش میآید که دقیقا مقارنه این سیاره هنگامی اتفاق بیفتد که در همان زمان سیاره هم در محل تقاطع مدار خود قرار داشته باشند. چنین حالتی 2 بار در حدود هر 120 سال رخ میدهد، به عبارت دیگر الگوی وقوع پدیده گذر زهره به این ترتیب است که از حدود 120 سال 2 گذر به فاصله 8 سال از هم رخ میدهند و سپس باید منتظر بیش از یک قرن بعد برای تکرار این داستان ماند.
باتوجه به نادر بودن وقوع چنین پدیدهای، رصد و ثبت آن یکی از فعالیتهای مهم و جالب توجه در تاریخ ستارهشناسی به شمار میرود. آخرین بار گذر زهره در سال 2004 رخ داد که در ایران هم قابل رویت بود و باردیگر در سال 2012 رخ میدهد، اما پیش از آن و آخرین باری که مردم توانسته بودند گذر زهره را ببینند، در زمان سلطنت ناصرالدینشاه در ایران بود.
در تاریخ نجوم اسلامی، گزارشهایی از منجمان مختلف درباره رصد و ثبت این پدیده وجود دارد. بررسی تطبیقی بسیاری از این گزارشها با دیگر واقعیتها نشان از اشتباه گزارش دهندگان دارد اما گزارشی که ابنسینا درباره این پدیده دارد بسیار متفاوت و قابل توجه است و اگر قابل اثبات نباشد، قابل رد کردن هم نیست.
ابنسینا در فصل هیات کتاب شفای خود به نجوم میپردازد و در خلال یکی از بحثهای خود به بحثی قدیمی اشاره میکند که در آن درباره جایگاه فلک زهره و عطارد بحث شده است. ابنسینا در دفاع از نظر گروهی از این افراد استدلال میکند که فلک زهره باید میان فلک خورشید و زمین قرار داشته باشد و سپس در پاسخ به نظر مخالفانی که معتقد بودند در صورت این ادعا باید به طور منظم شاهد گذر زهره از مقابل قرص خورشید باشیم مینویسد دلیل بر این امر وجود ندارد چرا که اگر این دو فلک زاویهای با هم داشته باشند این رویداد هر بار تکرار نخواهد شد و در مواقع خاصی رخ خواهد داد ضمن آن که من زهره را چون قطره سیاهی در مقابل قرص خورشید دیدهام.
این ادعا شاید به تنهایی هیچ چیز را اثبات نکند اما زمانی که تاریخ گذرهای زهره را مرور میکنیم متوجه میشویم که 5 سال پیش از وفات ابنسینا گذر زهره در ایران و هنگام غروب رخ داده یعنی در 30 ماه می 1032 میلادی. این گذر از نیمه غربی ایران قابل رویت بوده و با توجه به این که زمان آن نزدیک غروب بوده امکان رویت این پدیده بدون هیچ ابراز اپتیکی وجود داشته است.
جمع شدن این واقعیت در کنار دقت علمی ابنسینا و از سوی دیگر، این واقعیت که او بخش هیات شفا را در آخرین سالهای عمرش نگاشته و در آن سالها در نیمه غربی ایران حضور داشته، این احتمال را به طور قابل توجهی افزایش میدهد. به این ترتیب، شاید نخستین بار در تاریخ، این ابنسینا بوده که شاهد و ثبتکننده پدیده گذر زهره بوده و این اتفاق تا 1000 سال بعد که جرمیا هورکس آن را تکرار کرد، بیرقیب بوده است.
به هر حال ابن سینا با احاطه بر حجم بزرگی از دانش زمان خود چهره یک نابغه بینظیر را برای خود ترسیم کرده است، اما سوال مهم این است که آیا او واقعا نابغه بوده؟ آیا ما براحتی میتوانیم در مواجهه با افراد برجستهای چون او با خطاب کردن آنها به نام نابغه و این که آنها ذاتا با ما فرق دارند مسوولیتها و تواناییهای خود را انکار کنیم؟ امروز کسی انتظار ظهور ابنسینای دیگری را به دلیل تخصصی شدن حوزههای علمی ندارد، اما در عین حال باید جمله ادیسون را به یاد آورد هر بار که نبوغ او را به رخش میکشیدند، میگفت در زندگی نوابغ، نبوغ تنها یک درصد نقش ایفا میکند. آنچه بقیه آن را میسازد پشتکار است. ابن سینا چهره درخشانی بود که به کار سخت، مطالعهای پیگیر و پشتکاری تحسینبرانگیز مرزهای نبوغ را پشت سر گذاشت. بسیاری ابن سینا را نابغه اعصار لقب دادهاند و او را اعجوبه دانستهاند.
منبع: بلاگ های بیوگرافی و پوریا ناظمی